- پراگنده دل
- آنکه دلی پراکنده دارد پریشان خاطر پراگنده خاطر بی آرام
معنی پراگنده دل - جستجوی لغت در جدول جو
- پراگنده دل ((~. دِ))
- آن که دلی پراکنده دارد، پریشان خاطر، بی آرام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پریشان حال، پراکنده خاطر، پریشان خاطر، برای مثال نخواهی که باشی پراکنده دل / پراکندگان را ز خاطر مهل (سعدی۱ - ۷۹)
پخش شدن پرت وپلا شدن ولو شدن پاشیده شدن پاچیده شدن پریشیده شدن انتشار یافتن متفرق شدن تفرق، متلاشی شدن از خان ومان دور افتادن، دور شدن جدا شدن از بین رفتن، نامنظم شدن نامرتب شدن مشوش شدن، رواج یافتن رایج شدن، یا پراگنده شدن خبر. شایع شدن آن انتشار آن. یا پراگنده شدن نام کسی. مشهور شدن او